چه رسیدن شیرینی!   2010-04-21 23:47:11

باورتان می‌شود؟ من هما را پیدا کردم. هما، بهترین دوستم که در (یادها) و نوشتار (کوچه) ازاو هم نوشته بودم. هما، یار غار، یار روزهای باد و باران. یار روزهای روشن نوجوانی، یار مهربانی‌های کوچک و یار روزهای پرواز. هما، همانی که باورم نبود روزی پیدایش کنم روزی صدایش را بشنوم. یک محال، یک رویا. مثل نامش پرنده‌ی‌ بخت شد وشادم کرد. فیس بوک نعمتی است برای یاران از هم دور افتاده. دنیا دهکده‌ای کوچک است امروز که آدمها در کوچه‌پس کوچه‌هایش بهم می‌رسند و می‌شود با فشار دکمه‌ای صدای دوست گم‌کرده‌ات را بشنوی و چهره‌اش را ببینی و می‌شود دوباره 17 ساله شوی و بروی به رویای دیرینه و خواب پرواز ببینی.
هما می‌گفت خواب می‌دیده‌است که از خانه‌اش تا خانه‌ی ما می‌آمده ودرست همانجا از خواب می‌پریده‌است. بدون اینکه مرا ببیند و من گفتم سالها سرگردان کوچه‌های یاد بودم واکنون خانه‌ات را یافته‌ام. کابوس تو و رویای من بهم رسیده‌اند. چه رسیدن شیرینی!!!
نوری


Nina  2010-04-22 22:17:03
Cheshmetan roshan.


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات